domenica 29 novembre 2009

نقش مداحان در جنایات پس از کودتا

قاتلین و قمه کش های بازداشتی
بی سر و صدا آزاد می شوند
با عرض سلام- در مورد باند مداحان قمه کش مطلب زیر را یکی از بچه های مسجد... به من داده که برایتان می فرستم:

پس از 30 خرداد دو تن از باجناق های مداح مشهور تهران "حسین سیب سرخی" که به مردم تیر اندازی کرده و با قمه توی صورت مردم زده بودند دستگیرشده بودند. گویا اینها را اطلاعاتی ها بازداشت کرده بودند. اسم آنها رضا محمدی و حسین میرداماد بوده و در بازجوئی های خود رضا محمدی به قتل یکی از کسانی که در راهپیمائی 30 خرداد شرکت داشته اعتراف کرده است. این قتل در حوالی خیابان یوسف آباد انجام شده است.

بچه های مسجد، که تا حالا چند بار خبرهای درستی به من داده اند، همچنین گفتند که حسین
میرداماد هم در بازجوئی اش گفته برای قمه کشی در روز 30 خرداد اجازه کتبی داشته است. این اجازه کتبی نزد "حسین سیب سرخی" بوده و آن را قبل از تظاهرات 30 خرداد به میرداماد نشان داده و گفته این اجازه حکم فتوا را دارد.

از این دو نفر میرداماد با حکمی که "حاج حسین ارضی" رئیس مداحان از احمدی نژاد گرفته بود از زندان بیرون آمد اما رضا محمدی هنوز در زندان است و نمی توانند او را بیرون بیآورند چون خودش اقرار به قتل کرده و پرونده اش را فرستاده اند دادگاه. در آخرین رایزنی ها توسط حسن طائب رئیس بسیج که الان شده معاون سازمان اطلاعات سپاه و همچنین حسین سازور با دادستان تهران قرار است پرونده رضا محمدی را هم جمع کرده و او را هم همین روزها آزاد کنند. حسین سازور به بچه های مسجد... گفته روزی که محمدی آزاد شد برایش مراسم بگیرید و خودم هم شرکت می کنم..از خوانندگان پیک نت دات کام

sabato 28 novembre 2009

نتیجه سی سال حکومت ولایت فقیه


یورش نیروهای سرکوبگر با گاز اشک آور بسوی مادران عزادار

بنابه گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،مادران عزادار علیرغم حضور تعدادی از نیروهای سرکوبگر و پرتاب گاز اشک آور و برخورهای توهین آمیز و غیر انسانی ، تجمع اعتراضی خود را از میدان آب نمای پارک لاله به خیابانهای تهران کشاندند و در حین راه پیمائی شروع به خانواندن سرود ای ایران و یار دبستانی نمودند.
مادران عزادار از ساعت 17:00 در پارک حضور داشتند و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده می شد . ساعت 17:15 دقیقه اقدام به راه پیمائی به دور میدان آب نما نمودند که با برخورد وحشیانه نیروهای ولی فقیه مواجه شدند و از ادامه راه پیمائی آنهادر پارک ممانعت گردیدد.ولی مادران قهرمان و دختران جوان شرکت کننده در این حرکت اعتراضی ،راه پیمائی خود را از پارک لاله بسوی خیابان کارگر و 16 آذر و بلوار گشاورز به مسافت طولانی ادامه دادند.
مادران و دختران جوان راه پیمائی خود را به خیابانهای تهران کشاندند. آنها با روشن کردن شمع و خواندن سرود ای ایران و یاردبستانی در خیابانها به اعتراضات خود ادامه دادند. ماشینها با مشاهدۀ راه پیمائی اعتراضی مادران به حمایت از آنها اقدام به بوق زدند می کردند و تعدادی از عابرین پیاده به حرکت اعتراضی مادران پیوستند.
تعداد مادران و دختران جوانی که در راه پیمائی امروز شرکت داشتند به بیش از 150 نفر تخمین زده می شد.
نیروهای سرکوبگر انتظامی و لباس شخصی حوالی ساعت 17:45 دقیقه برای متفرق کردن مادران اقدام به پرتاب گاز اشگ آور نمودند که تعدادی از مادران دچار ناراحتی تنفسی شدند. ولی مادران قهرمان با خواندن سرود به اعتراضات خود ادامه دادند و به اعمال سرکوبگران توجهی نکردند. رفتار نیروهای سرکوبگر با مادران و دختران جوان توهین آمیز و وحشیانه بود . این راه پیمائی تا حوالی ساعت 18:00 ادامه داشت

دوستان بسیجی خودتان را در وضعیتی متناقص نمی بینید ؟تأملی در اهمیت بیانیه 15 میر حسین موسوی

تاملی در اهمیت بیانیه پانزدهم میرحسین موسوی در آستانه شانزده آذر- تغییر
تاریخ : ۷ آذر ۱۳۸۸ • شاخه : اخبار
«مفاهیمی که فطرت مردم آنها را می‌پسندد چرا باید در نزد برخی از دوستان بسیجی ما نفرت ایجاد کند؟ کدام زشتی در نام‌هایی چون آزادی وجود دارد که وقتی بر زبان می‌آید قلب بعضی از آنان را مشمئز می‌کند، گویی که نام بزرگترین گناهان باشد؟ حال آن که هنوز بزرگترین میعادگاه‌ها در اکثر شهرهای ما به نام آزادی خوانده می‌شوند. مگر نمی‌گوییم عنوان‌هایی چون حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و امثالشان محمل‌هایی است تا قدرت‌ها ریاکارانه خویشتن را به آنها الصاق کنند و سیمایشان را زیبا جلوه دهند؟ چرا آنهایی که قاعدتاً باید صاحبان اصلی و اصیل چنین آرمان‌هایی باشند از آنها فاصله می‌گیرند؟» میرحسین موسوی، ۴ آذر ۱۳۸۸، بیانیه پانزدهم

بیانیه پانزدهم میر حسین موسوی به مناسبت سالگرد تشکیل بسیج، به رغم ظاهر ساده‌اش اهمیت سیاسی بسیار دارد. اهمیت این بیانیه اگر در نسبت با بحث‌های اخیر خوانده شود، بیشتر روشن می‌شود. در روزهای اخیر بحث شعارهای جنبش و بحث خشونت از مطرح‌ترین مسایل پیرامون جنبش سبز بوده‌اند. بیانیه شماره پانزده میرحسین موسوی نیز به ابعاد مختلف این بحث پرداخته است. در این نوشتار به شرح و توضیح این ابعاد و اهمیت آن در آستانه ۱۶ آذر می‌پردازیم:

مسئله خشونت و رویکرد به آن

پس از وقایع ۱۳ آبان برخی گروههای سیاسی و روشنفکران به نوعی از این که جنبش در برابر خشونتی که علیه‌اش اعمال می‌شود به اصطلاح «رادیکال» شود، ابراز نگرانی کرده بودند. میرحسین موسوی نیز در دومین مصاحبه ویدیویی خود، که پس از ۱۳ آبان انجام شد، گفت که نباید در برابر این خشونت‌ها عصبانی شد. با این حال رویکرد او در بیانیه اخیر از نظر سیاسی متفاوت، و مهم‌تر بود.

موسوی در سالروز تاسیس بسیج، با زبانی که علی‌القاعده باید میان او و بسیج مشترک باشد، و با اتکا به ارزش‌هایی که او به آن‌ها معتقد است و انتظار دارد که مورد اعتقاد بسیج هم باشد، بسیجیان را مورد خطاب قرار داد، اما برای این‌که از آن‌ها بپرسد که چرا با مردم خشونت می‌کنند؟ آیا با جایزه گرفتن به خاطر خشونت علیه مردم، باز هم می‌توانند خود را با آن‌چه آرمان‌های بدو تاسیس‌شان می‌خوانند، پایبند بدانند؟ آیا خود را در وضعی متناقض نمی‌بینند؟

این مخاطبه فقط از این جهت که بسیجیان را به خاطر خشونتی که می‌کنند به پرسش گرفته مهم نیست، بلکه به خاطر پیامی که از میان خطوط آن می‌توان خواند معنادارتر می‌شود. این‌که در موقعیت اعمال خشونت گسترده، مردم را مخاطب قرار دهیم و بگوییم «مبادا رادیکال شوید»، چیزی جز نوعی ابراز نگرانی نخواهد بود. ابراز نگرانی‌ای که بدون اشاره به هیچ راه حلی برای خشونت، معلوم نیست قرار است چه فایده‌ای داشته باشد. موسوی در بیانیه پانزدهم، گامی از این نوع ابراز نگرانی فراتر گذاشته. او به سراغ عوامل خشونت رفته تا آن‌ها را با تناقضات رفتارشان مواجه کند و از آن‌ها بخواهد به سوی مردم برگردند. به این ترتیب، موسوی این بار نه به سوی خشونت‌شده، که به سراغ خشونت‌گر می‌رود.

جنبش چه می‌خواهد؟ یک یادآوری الهام بخش

در آن بخش بیاینه که موسوی بسیج را به سوی مردم می‌خواند نکته مهمی وجود دارد که می‌تواند در حرکت‌های بعدی جنبش کارساز باشد. چنان که در پاره نقل شده در آغاز این نوشته آمد، موسوی از بسیجیان می‌پرسد که چرا از اسم آزادی نفرت دارند؟ چرا به آزادی حمله می‌کنند؟ چرا از آزادی می‌گریزند؟ آن هم در زمانی که «هنوز» حاکمیت بر استفاده از نام آزادی، همچون میراثی انقلابی پافشاری می‌کند. حمله به آزادی، در عین استفاده از آن، درست در جملات بعدی با موضوع مشابهی پیوند می‌خورد. موسوی یادآور می‌شود که در گفتار ایدئولوژیک حاکمیت، « حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و امثال‌شان» محمل‌هایی شمرده می‌شوند که «قدرت‌ها ریاکارانه خویشتن را به آنها الصاق» می‌کنند که «سیمایشان را زیبا جلوه دهند». اما آیا این همان کاری نیست که حاکمیت با نام آزادی می‌کند؟ آیا در عین این ابراز تنفرها از آزادی نیست که رییس دولت کودتا بارها وضعیت موجود در ایران را آزادی مطلق یا نزدیک به مطلق خوانده است؟ آیا این مشابه همان «ریاکاری‌ای» که به «قدرت‌ها» نسبت داده می‌شود نیست؟

در این‌جا در عین حال موسوی تصریح می‌کند که خواست مردم در جنبش سبز، خواستِ آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و امثال این‌ها است. در جایی که پاره‌ای از تحلیل‌گران با اشاره به شعارهای «رادیکال» اخیر، آن‌ها را با احتمال رادیکال شدنِ مردمِ مورد خشونت مربوط می‌کنند، موسوی در خطاب به بسیجیان که عامل خشونت شده‌اند تاکید می‌کند که شعارهای جنبش را باید اساساً شعارِ آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و امثال این‌ها دانست. موسوی می‌گوید که شعار ما این است و اصل برخورد وخشونت با مردم، به‌خاطر چنین شعارهایی است که صورت می‌گیرد.

موسوی باز هم گامی به پیش می‌گذارد: اگر استفاده «قدرت‌ها» از این شعارها «ریاکارانه» دانسته می‌شود، پس خود شعارها به نوعی تصدیق می‌شوند. و از آن مهم‌تر، این شعارها به تعبیر او، مانند شعار آزادی مورد «پسند فطرت مردم» هستند. شعارهایی که به فطرت برمی‌گردند، شعارهایی انسانی هستند. شعارهایی هستند که تحقق‌شان به خیر و صلاح همه انسان‌ها است. پس بسیجیان به عنوان بخشی از مردم، خود باید از «صاحبان اصلی» این شعارها شناخته شوند، و اگر امروز آن‌ها در برابر خواهندگانِ این شعارها خشونت می‌ورزند؛ اگر برای خشونت‌ورزی‌شان پاداش می‌گیرند؛ اگر پی دروغ‌گو رفته‌اند، همه این‌ها به این دلیل و به این معنی است که با خود بیگانه شده‌اند و بر علیه اصل خود و «فطرت» خود عمل می‌کنند. بیگانگی‌ای که موسوی در بندهای دیگر بیانیه در بعد ایدئولوژیک و آرمان‌های هنوز مورد ادعا هم نشانش داده است.

شعارهای جنبش: هم استراتژی هم تاکتیک
بیانیه موسوی در این بند را می‌توان حامل پیامی برای مردمی که در این‌جا مخاطب نیستند، هم دانست: شعارهای ما آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و امثال این‌ها هستند. ما تحقق این‌ها را می‌خواهیم، پس می‌توانیم به این شعارها نه صرفاً به مثابه هدف و استراتژی، که همچون تاکتیک مبارزه هم نگاه کنیم؛ کاری که خود موسوی در این بیانیه به نوعی انجام داده است. موسوی در اقدامی الهام بخش، خواسته نشان دهد که شعارهای جنبش چنان فراگیرند، که حتی می‌توان آن‌ها را به میان بسیج برد و به نفوذ آن‌ها در میان بسیجی که امروز عامل اصلی سرکوب جنبش است هم امید بست. می‌توان با بلندپروازی‌ای به سبک خود او، روزی را تصور کرد که همه با هم «سبز شویم». مستقل از این که چنین آرزویی به وقوع خواهد پیوست یا نه، این رویکرد می‌تواند به عنوان تاکتیکی اساسی در جنبش مورد اعتنا قرار گیرد.

جنبش سبز با توجه به ظرفیت شعارهای اساسی‌اش «آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها و…» باید به این بیاندیشد که چگونه این شعارها را به میان اقشار و طبقات و گروههای مختلف اجتماعی ببرد. باید به این بیندیشد که چگونه به هر کسی نشان دهد که او هم باید این شعارها را بخواهد. جنبش سبز می‌تواند به طراحی شعارهای مشخص‌تر بر پایه همین شعارهای اصلی و پیوند برقرار کردن با گروههای مختلف برای ایجاد تفاهم بر سر این شعارها بیندیشد.

در آستانه ۱۶ آذر

دانشگاهیان این روزها شاید بیشتر از هر زمان دیگری در سال‌های اخیر هدف حملات ارتجاع قرار گرفته‌اند. ارتجاعی که از زبان فرمانده بسیج می‌گوید «در دانشگاه‌ها جهل غربی ترویج‌ می‌شود». فرماندهی که نزدیک‌ترین فاصله‌اش با دانشگاه در ۱۸ تیر خونین ۱۳۷۸ بود و لابد این معرفت را هم از همان‌جا آورده است.

دانشگاهیان و دانشجویان در این هجوم روز افزون راهی ندارند جز این که پاسخ این تاریک اندیشی‌ها را با روشنگری بدهند. در همین راه دانشگاهیان می‌توانند سهم مهمی در یافتن طرق ارتباط با بخش‌های مختلف جامعه بازی کنند. آن‌ها می‌توانند بر پایه همین ارتباط به بردن شعارها به میان گروههای مختلف وملموس کردن آن‌ها برای همگان فعالیت کنند. دانشگاهیان همچنین می‌توانند در این راه در کنار دیگران فعالیت کنند که با ایجاد ارتباط با بخش‌های مختلف جامعه، خواست‌های آن‌ها را بازنمایند و نسبت این خواست‌ها را با شعارهای جنبش نشان دهند. ۱۶ آذر می تواند آغازی برای پیوند خوردن بیشتر دانشگاه با بدنه اجتماعی جنبش باشد.

giovedì 26 novembre 2009

عباس جلیلیان با حکم 15 ماه حبس راهی زندان کرمانشاه شد

عباس جلیلیان، نویسنده و پژوهشگر کُرد اوایل هفته جاری برای گذراندن حکم 15 ماه حبس خود راهی زندان دیزل آباد کرمانشاه شد.
به گزارش خبرگزاری دیده‌بان حقوق بشر کردستان حکم 15 حبس تعزیری برای عباس جلیلیان در فروردین ماه امسال از سوی دادگاه انقلاب کرمانشاه صادر شد. این حکم هفته‌ی گذشته در دادگاه تجدید نظر استان نیز مورد تایید قرار گرفت.
اتهام این نویسنده و پژوهشگر کُرد "شناسايی و جذب جاسوس و معرفی آن به كشور بيگانه" عنوان شده است. اما عباس جليليان در تمامی مراحل بازجويی و طی جلسات دادگاه اتهام نسبت داده شده به خود را قوياً رد كرده و خواهان ارائه‌ی اسناد و مداركی در اثبات اين اتهام ساختگی شده بود.
دادگاه بدوی این فعال ادبی و فرهنگی بدون حضور وکیل برگزار شد. رأی دادگاه تجدیدنظر نیز مبنی بر تایید حکم بدوی در همان آغاز جلسه‌ی دادگاه به عباس جلیلیان و وکیل وی اعلام گشت.
عباس جليليان متخلص به "ئاكو" از چهره‌های ادبی سرشناس كُرد و مؤلف آثاری چون فرهنگ باشوور، رمان رنگامه، مجموعه‌ی زرينه و سيمينه است. وی دی ماه سال گذشته در شهر اسلام آباد استان كرمانشاه توسط مأموران اداره اطلاعات بازداشت و پس از دو ماه به قيد وثيقه‌ی 100 ميليون تومانی آزاد شد.

mercoledì 25 novembre 2009

نامه خانواده دانشجوی شهید کیانوش آسا- قاتل یا قاتلین فرزندمان را مجازات کنید.

نامۀ خانواده دانشجوی جان باخته کیانوش آسا : در زمان حادثه تنها یک گلوله به پهلوی کیانوش اصابت شده بود ولی وقتی جسد را تحويل گرفتيم يک گلوله دیگری هم به گردنش اصابت کرده بود!
به نام یزدان پاک
رئیس کمیته حقیقت یاب مجلس شورای اسلامی و رئیس قوه قضائیه باسلام

احتراماً اینجانبان فاطمه فلاح ، مادر و کامران آسا برادر جانباخته کیانوش آسا، گوشه ای کوچک، از ظلم بسیار بزرگی که بر نخبه مملکت ، خانواده ما و جامعه علمی و صنعتی ایران وارد شده را بیان می کنیم:

کیانوش آسا متولد فروردین سال 1363 نقاش و کاریکاتوریست ، نوازنده ساز عرفانی تنبور ، شاگرد ممتاز 12 سال تحصیل قبل از د انشگاه ، شرکت کننده در مسابقات و المپیادهای متعدد علمی وهنری و موفق به دریافت لوح تقدیر و جوایز مختلف ، دانشجوی باهوش،فعال و برجسته کارشناسی مهندسی شیمی گرایش گاز و پتروشیمی دانشگاه رازی کرمانشاه (ورودی 83-82) و نخبه علمی در دوره کارشناسی ارشد مهندسی شیمی گرایش طراحی و شبیه سازی فرایند های نفت و پتروشیمی در دانشگاه علم و صنعت ایران (ورودی 87-86) بود یازده سال فعالیت مؤثر و عملی در انجمن زیست محیطی جبهه سبز کرمانشاه داشت که تعدادی از سوابق تحصیلی دوران دانشجویی و قبل از آن ، تقدیر نامه های علمی و ورزشی ، فعالیتهای هنری، تصاویر فعالیتهای زیست محیطی، عنوان پایان نامه دوره کارشناسی ارشد، نامه استخدامی در پتروشیمی صنعت نفت جنوب( اهواز) ، پتروشیمی کرمانشاه و همچنین پذیرش عضویت در هیئت علمی و تدریس در یکی از دانشگاههای استان کرمانشاه (که قرار بود یکی از این سه را انتخاب کرده و مشغول به کار و خدمت به جامعه شود) جهت اطلاع به پیوست این نامه ارسال می گردد .
شرح واقعه:
کیانوش آسا در روز 23 خرداد برای انجام امور مربوط به پایان نامه دوره کارشناسی ارشد خود از کرمانشاه (زادگاهش) به دانشگاه علم و صنعت ایران برمی گردد و در روز 25 خرداد یعنی 3 روز بعد از انتخابات در تجمع میلیونی آزادی حضور پیدا می کند اما بعد از آن ما خبری از او نداشتیم پس از مطمئن شدن از گم شدن عزیزمان ، در پی 9 روز جستجوی مداوم گروهی و شبانه روزی کوچکترین خبرهای که به ما می رسید، در زندان اوین و کهریزک ، دادگاه انقلاب ، پلیس امنیت ، حفاظت اطلاعات ناجا ، آگاهی شاپور،بیمارستان حضرت رسول و دیگر بیمارستانهای تهران، ناباورانه روز سوم تیر جسد او را در پزشکی قانونی تهران با دهانی پر از خون ناشی از اصابت گلوله ها شناسایی کردیم در حالی که بارها از طریق جاهای مختلف به ما گفته بودند که کیانوش در اوین زندانی می باشد و هیچ گاه تصور نمی کردیم حضور عزیزمان در یک راهپیمایی مسالمت آمیز میلیونی، ما را روزها و شبها در اضطراب و بی خبری قرار داده و سپس به پزشکی قانونی بکشاند و در برابر صحنه و سپس شرایطی قرار دهد که در بدترین حالات و اوضاع ممکن، تصور آن را هم به ذهن خود راه نمی دادیم.
طبق گفته های دوستان نزدیک ، در آخرین لحظات حادثه ، تنها یک گلوله به پهلوی کیانوش اصابت می کند و زخمی می شود بعد از آن دیگر کسی از او اطلاعی ندارد و بر اساس گزارش پزشکی قانونی، جسد در تاریخ 29 خرداد یعنی 4 روز بعد از اصابت آن گلوله به مرکز پزشکی قانونی تهران تحویل می گردد اما وقتی که ما جسد را روز سوم تیر شناسایی کردیم دیدیم که علاوه بر آن گلوله ، گلوله دیگری هم به گردنش اصابت کرده و بدین سادگی با جنایتی هولناک جان دانشجوی کُرد جوان از خطه کرمانشاه را از او و خانواده و جامعه گرفتند. در رابطه با این تناقض از پزشکی قانونی و دادسرای انقلاب سؤالاتی پرسیدیم که هر کدام با جوابهایی همچون « ما اطلاعی نداریم » و « معلوم نیست » و« کسی نمی داند» برای سردرگمی و شاید پیگیری نکردن و کوتاه آمدن خانواده از این اسفناک ترین ، سخت ترین و سنگین ترین فاجعه زندگیمان به ما جواب دادند. حال آنکه گزارش پزشکی قانونی ناقص بوده و تنها علت فوت را اصابت گلوله عنوان کرده و به روز فوت و اینکه گلوله های موجود در بدن از یک جنس یا جنسهای متفاوت بوده تا نوع و شکل مرگ مشخص گردد اشاره ای نکرده است. در این شرایط ما با اندکی دقت در گذشته و اینکه در دوران جنگ ،خسارتهای مادی و معنوی بسیاری را متحمل شدیم . خانه و زندگی خود را از دست دادیم . سالها در رنج و مرارت بسر می بردیم اما هیچگاه تصور نمی کردیم که از همه آن دورانهای ظلم و تجاوز صدام جنایتکار و آوارگی های پی درپی عبور کرده ولی سالها بعد ، بعد از به ثمر نشستن زحمتهای شبانه روزی کیانوش آسا و خانواده اش در رسیدن او به این جایگاه علمی و نخبگی و دانایی، به همین سادگی آماج گلوله های کسانی قرار بگیرد که به ظاهر خود را ایرانی خوانده اما استفاده بی پروا از اسلحه بر علیه جوانان ایرانی و ریختن خون آنها را مجاز دانسته، این جنایت بزرگ را مرتکب شده و این چنین آتش به زندگی ما زده و غم و ماتم و اندوه را به خانه و خانواده و ماهها گریه های شبانه روز را بر مادرش تحمیل کنند و در این زمینه با طفره رفتن از این فاجعه عظیم و ویرانگر تا کنون هیچ شخص یا سازمانی پاسخگو نبوده است .
حال مصرانه کمترین تقاضای ما به عنوان خانواده کیانوش آسا که بزرگترین ظلم غیر قابل تصور بر ما تحمیل شده، در ابتدا، مشخص شدن زوایای نامعلوم این فاجعه است و اینکه کیانوش عزیزمان ، که مظهر اخلاق ، صلح ، دوستی، پاکی ،مهربانی و تلاشگری در راه علم،هنر و موسیقی عرفانی بود قبل از مرگ یعنی در روزهای 25 تا 29 خرداد در چه شرایطی بوده ؟ کدام روز جان خود را از دست داده ؟ محل نگهداری اش کجا بوده؟بعد از زخمی شدن از گلوله اول آیا به بیمارستان انتقال داده شده؟ و در آن صورت در کدام بیمارستان بوده ؟ و آیا بدن زخمی اش تحت درمان مناسب قرار گرفته یا نه ؟ و لباسها، عینک ، ساعت و تلفن همراهش در کجا نگهداری شده یا می شود؟ و چرا آنها را به ما تحویل نداده اند؟ و رسیدگی و پاسخ صریح ، روشن و دقیق را به این جنایت بزرگ و ضد بشری که نفی کننده تمام اصول اولیه حقوق انسانها در هر آئین و مکتب و عقیده ای است وظیفه انسانی و ایرانی آن کسانی می دانیم که در جایگاه و مسئولیت این امر قرار دارند. امید آن را داریم بعد از پیگیری دقیق، نتیجه را در اختیار ما به عنوان خانواده داغدار کیانوش آسا قرار داده و مهمتر از همه بعد از معرفی عاملان و آمران این جنایت هولناک ، محاکمه روشن و شفاف و مجازات قاتل یا قاتلین آنها با حضور خانواده کیانوش با هر لباس و در هر مکانی را خواستاریم .

lunedì 23 novembre 2009

دو کـــلام در باره شعارهــــای 16 آذر



دو کلام
درباره شعارها


می‌خواستم در مورد شعارهای ۱۶ آذر چیزی بگویم. این که باید جهت شعارها از شکل سیاسی به صنفی تغییر بکند. به این شکل که دولت احمدی نژاد ناتوان و بی عرضه است،مردم گشنه هستند، نان گران می‌شود و ...

متأسفانه که توانائی این را ندارم تا شعار درست بکنم، ولی‌ فکر می‌کنم که وقت آن رسید که با مطرح کردن مسائل صنفی خیل مردم را به این شکل به جنبش وصل کنیم.

ممنونم از زحماتی که می‌کشید- افشین (یکی از خوانندگان پیک نت دات کام ).م

دوستانی که ذوق بیشتری دارن این مهم رو انجام بدن

domenica 22 novembre 2009

انتقال زندانی سیاسی صالح دلدم بین زندانیان خطرناک

تغيير : گزارش‌های رسیده به سایت تغییر، حاکی از وضعیت نابهنجار و فوق‌العاده نگران‌کننده، برای یکی از فعالین ستاد انتخاباتی آقای کروبی است که پس از انتخابات و پیش‌ از آغاز اعتراضات مردمی، دستگیر شده‌است.

«صالح دلدم»، جوان ۲۲ساله‌، لاغر اندام و نحیفی‌ست که از بیماری قلبی هم رنج می‌برد.

او که در دوران تبلیغات انتخاباتی، در ستاد آقای کروبی فعالیت می‌کرد، دو روز پس از انتخابات و پیش‌از آغاز اعتراضات مدنی مردم به تقلب گسترده در انتخابات، دستگیر شد.

اسکندر دلدم، پدر صالح دلدم، در گفتگو با خبرنگار تغییر اعلام کرد که پسرش در روز ۲۴خرداد، توسط عده‌ای از افرادی که حامل سلاح گرم بوده و هیچ حکم قانونی نداشته‌اند، دستگیر شد.

وی سپس مدعی شد که این افراد پسرش را به سلول انفرادی متعلق به سپاه، در زندان اوین منتقل کردند.

آقای اسکندر دلدم، در پاسخ به‌این سوال که چرا پیش‌از این خبری از وضعیت این زندانی گزارش نشده‌بود، گفت: «دادستان تهران، من را از هرگونه مصاحبه منع کرده‌بود. اما حالا که با گذشت چندماه، هیچ تغییری در این وضعیت مشاهده نکردم و حتی ایشان از دادن ۵دقیقه وقت ملاقات برای توضیح وضعیت پسرم به وی، امتناع می‌کند، مجبور به اعلام این وضعیت برای افکار عمومی شدم.»

سه ماه پیش، بازپرس شعبه ۲، باقرار وثیقه ۵۰ میلیونی، دستور آزادی موقت صالح دلدم را صادر کرد. اما دادستانی در یک حرکت غیرقانونی، از آزادی این جوان که از بیماری قلبی رنج می‌برد، امتناع می‌ورزد.

آقای اسکندر دلدم، ضمن اظهار نگرانی از ۴ ماه ممنوع‌الملاقات بودن پسرش و سرانجام انتقال غیرقانونی وی به جمع زندانیان خطرناک زندان قزل‌حصار، می‌گوید: «این رفتار در حالی صورت می‌گیرد که تنها جرم پسرم، شرکت در انتخابات و تشویق مردم به رای دادن به یکی از نامزدهای تایید صلاحیت شده نظام صورت گرفته‌است.»

آقای دلدم، یکی از جرایم پسرش را که بازجو به او نسبت داده، همکاری نکردن با ستاد احمدی‌نژاد و رفتن به ستاد انتخاباتی رقیب وی اعلام کرد!

هنوز معلوم نیست که چندنفر دیگر مانند صالح دلدم به‌طور گم‌نام و به‌جرم شرکت در فعالیت‌های قانونی و مدنی در دوران انتخابات، در زندان‌ها به‌سر می‌برند.

lunedì 16 novembre 2009

هشدار راه تـــوده به فعالان جنبش سبــــز

راه توده

خیزش سبز انقلابی ایران باید از سطح به عمق راه یابد


آیا کودتای 22 خرداد، رویدادی اتفاقی بود و آنها که دست به کودتا زدند، 5 ماه پس از کودتا و شکل گیری جنبشی ملی در کشور علیه این کودتا، از کرده خود پشیمان اند؟
این نوع سئوالات از سوی کسانی می تواند مطرح شود که این کودتا را حادثه ای پیوند بریده با گذشته و جدا مانده از آینده بدانند و از سیر حوادث و رویدادهای 20 سال اخیر درکشور غافل بوده باشند. کسانی که سیر حوادث 5 سال گذشته جمهوری اسلامی را نه در عمق، بلکه در سطح دیده اند.
به شهادت سرمقاله هائی که در تمام 5 سال گذشته در راه توده منتشر شده و حاصل جمعبندی شورای سردبیری راه توده بوده است، ما بارها اعلام کرده ایم که برای درک و تحلیل آنچه در کشور می گذرد – در تمام زمینه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قومی و حتی مذهبی- باید آن استراتژی را کشف کرده و مبنای تفکر سیاسی خود قرار دهیم که تمام حوادث این 5 سال بر محور آن چرخیده و در واقع ستون فقرات رویدادها بوده است.
از همان ابتدای رئیس جمهور اعلام شدن احمدی نژاد و خروج محمد خاتمی از کاخ ریاست جمهوری، ما روی همین مسئله پافشاری کردیم. حتی در بحث های اولیه مربوط به تشکیل اولین کابینه احمدی نژاد و ظاهر شدن فرماندهان سپاه با لباس های شخصی، برای دراختیار گرفتن وزارت خانه ها و استانداری ها و فرمانداری ها نوشتیم:
آنها که تازه حضور نظامی ها را در صحنه سیاسی کشف کرده و به نقد شکل گیری کابینه نظامی برخاسته اند، فرسنگ ها از کاروان تحولات عقب اند. این خطر را، حداقل باید در دوره دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی می دیدند و بجای تشدید نامه نگاری های انتقادی خطاب به خاتمی و ایجاد آن صحنه های کودکانه در دانشگاه ها، در انتقاد از خاتمی و در واقع تضعیف موقعیت او در جامعه و درحاکمیت، باید حدس می زدند، پایان کار به کجا می خواهد بیانجامد. آن زمانی باید احتمال روی کار آمدن دولتی نظامی را حدس می زدند و علیه آن بسیج می شدند که گروهی از فرماندهان سپاه نامه تهدید به کودتا به خاتمی نوشتند. یعنی در تیرماه 1378 و پس از حمله به کوی دانشگاه تهران. آن زمان که سرلشگر صیاد شیرازی در پاشنه در ورودی خانه اش در یک مجتمع مسکونی حراست شده نظامی ترور شد و جرمش اعلام مخالفت با همین نامه در شورای عالی امنیت ملی بود، آن زمان که برای بستن فرودگاه خمینی جت های جنگی را به پرواز در آوردند و هواپیماهای مسافری را ناچار ساختند به جای این فرودگاه، در فرودگاه اصفهان به زمین بیآیند و... باید حدس می زدند حوادث به کجا می رود. تشکیل کابینه نظامی، پایان یک مرحله از آن استراتژی بود که ما همواره بر ضرورت آگاهی و توجه به آن هشدار داده ایم و بحث پیرامون آن و یا مخالفت با آن دیگر بسیار دیر شده بود.
درجریان اخبار مربوط به فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی نیز، ما پیوسته روی همین نکته، یعنی ضرورت شناخت آن استراتژی تاکید کرده ایم که فعالیت اتمی نیز بر محور آن استوار شده است. مانند تشکیل دولت نظامی و اکنون "کودتای نظامی 22 خرداد" که هر کدام از آنها نیز بخشی از سیاست بزرگ و استراتژیکی است که حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی بر مبنای آن حرکت می کند.
ما در یک جمله، جمله ای که در بسیاری از سرمقاله های 5 سال اخیر راه توده می توانید آن را بیابید نوشتیم و تاکید کردیم که همه این رویدادها از دل یک استراتژی جنگی و نظامی بیرون می آید. یعنی حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی به سمت یک درگیری نظامی، به سمت یک حمله نظامی و به سمت یک جنگ جدید پیش می رود و این همان استراتژی است که تمام حوادث سیاسی کشور بر محور آن می چرخد. رفتن به سوی نظامی کردن فعالیت های اتمی نیز بخشی از همین سیاست استراتژیک و حتی موتور محرکه آنست و امروز این موتور محرک، سرعت گرفته و ماشین سیاست جنگی نیز که روی چرخ های اتمی حرکت می کند بر سرعت خود افزوده است.
رهبران کودتای 22 خرداد سر نشینان همین اتومبیل اند، دولت احمدی نژاد درون همین اتومبیل جای گرفته، ارتجاع مذهبی و خرافات سوخت این اتومبیل است، واگذاری صنعت و تجارت به شرکت های وابسته به سپاه پاسداران و حتی طرح باصطلاح نقدی کردن یارانه ها نیز در همین اتومبیل حمل می شود. آماده شدن برای سرکوب شورش های سراسری مردم نیز گوشه دیگری از همین سیاست و تزئینات اتومبیل درحال حرکت سیاست جنگی است.
کسانی که با تاریخ آلمان نازی در دهه 1930 آشنائی داشته باشند، نمونه ها و نشان های مشترک و انکار ناپذیری را در مقایسه اوضاع سالهای اخیر ایران با آن دهه و عروج نازی ها و راه افتادن ماشین جنگی آلمان می یابند. از جمله این نشانه ها، انتقال صنعت و حتی کشاورزی آلمان به بخش نظامی و یا برقراری نظم جنگی بر این دو است. تغییر ماهیت اصل 44 قانون اساسی و انتقال صنایع و حتی بنیادهای بزرگ خدماتی و در عین حال نقش آفرین در زمان جنگ، یعنی مخابرات به شرکت هائی که سپاه پاسداران تشکیل داده و صاحبان و گردانندگان و مدیران همگی آنها فرماندهان سپاه هستند از الزامات سیاست جنگی و استراتژیکی است که ما روی ضرورت توجه به آن تاکید داریم. همچنان که بیرون کشیدن بودجه یارانه ها از زیر نظارت مجلس، بازرسی کل کشور و خزانه داری کشور و سپردن آن به دولت نظامی بخشی از همین سیاست است. وقتی مردم درجریان خرج 370 میلیارد دلار در آمد نفت در سالهای دولت احمدی نژاد نیستند و نمی دانند 280 میلیارد دلار از این در آمد به چه دلیل صرف واردات به کشور شده و حاکمیت نظامی روز به روز مهر محرمانه را روی فعالیت های خود کوبیده و اجازه اشاره به آنها را به مطبوعات نمی دهد، درباره بودجه یارانه ها و لیست دریافت کنندگان آن به مردم گزارش خواهد داد؟
بنا بر همین اعتقاد است که به همه فعالان جنبش ملی کنونی کشور که به جنبش سبز معروف شده توصیه می کنیم در تبلیغات خود روی به عمق بردن جنبش متمرکز شوند. همچنان که روی گسترش طبقاتی و اجتماعی آن باید متمرکز شوند. گام نخست برای درک عمیق تر مردم از فاجعه ای که در پیش است، افشای سیاست نظامی حاکم و بیدار کردن و بسیج کردن مردم علیه این سیاست و فاجعه آوار یک جنگ دیگر بر سر کشور و مردم است. چرا جای شعار صلح و مخالفت با جنگ در میان شعارهای جنبش سبز خالی است؟ درحالیکه در بیانیه شماره 11 میرحسین موسوی خطاب به مردم و سرنوشت حاکمیت با صراحت نوشته شده مواظب باشید که آنها با نابودی خود، کشور و شما را نابود نکنند.(نقل به مضمون)
و یا در سخنرانی انتخاباتی خویش در خوزستان و مصاحبه مطبوعاتی تهران، در آستانه سفر انتخاباتی به خوزستان در یک جمله بسیار گویا و کوتاه – و درعین حال حاکمیت ستیز- گفت که اگر از سوی مردم به ریاست جمهوری انتخاب شود، جلوی سمت گیری فعالیت های اتمی را خواهد گرفت!
حتی بموجب همین بیانیه ها و اشارات، این را حق خود میدانیم که به فعالان جنبش سبز هشدار بدهیم و از آنها بخواهیم جنبش را از سطح به عمق ببرند و پایگاه مردمی جنبش را با دفاع از کارگران صنایع، از کشاورزان، از برنجکاران، توتونکاران، چایکاران، پنبه کاران و... گسترش بدهند. جنبش کنونی در کشور می تواند روئین تن شود، اما بدان شرط که در سطح شعارهای هیجانی و عمدتا دانشجوئی به عمق طبقاتی راه یابد و این وظیفه تمام کسانی است که در سطوح مختلف خود را وابسته به این جنبش دانسته و نسبت به آن احساس مسئولیت می کنند.

راه توده 243 16.11.2009


بازگشت









.

sabato 14 novembre 2009

آقای لاریجانی سایز ایشون به اندازه ای هست که بتونه مردم رو سرکوب کنه

خوبه تا بیشتر حرف در نیومده این آقای لاریجانی یه مقداربیشتر توضیح بدن که منظور از این سایز چیست ؟

میر حسین در دیدار با کروبی: راه سبز، سرکوب را محکوم میکند و خود هم گرفتار خشونت نخواهد شد


تغییر : عصر روز گذشته، مهندس میرحسین موسوی به منزل آقای کروبی رفت تا ضمن احوال‌پرسی و دل‌جویی از ایشان بابت حوادث رخ‌داده در روز ۱۳آبان، درباره رفتارهای انجام شده با مردم و به‌خصوص زنان در این روز نیز با هم گفتگویی داشته باشند.

به گزارش سایت تغییر ، درابتدای این دیدار آقای موسوی، ضمن ابراز انزجار از رفتارهای انجام شده توسط نیروهای لباس شخصی، در روز ۱۳‌آبان، با آقای کروبی، گفت: «من از این حمله‌ای که به شما شد بسیار متاثر شدم. اما رفتار شما، نشان‌دهنده اوج روحیه شجاعت و ایستادگی شما و مردم است». آقای کروبی هم در پاسخ ضمن تشکر از این ابراز هم‌دردی، رفتار مردم را بسیار محبت‌آمیز توصیف کرد.

آقای کروبی در ادامه گفت: «من هم اگر خود را جای حکومت بگذارم، اصلا توجیه نمی‌شوم که چرا باید چنین رفتاری با مردم صورت بگیرد. عمری ازمن گذشته، حداقل ۱۵ سال با رژیم پهلوی رسما مبارزه کردم. البته من در این راه، سرباز کوچکی بودم. اما تظاهرات دیدم، راهپیمایی دیدم، زندان و فرار کشیدم. یادم می‌آید حدود سال ۴۱ بود که نهضت آزادی اوج گرفته‌بود. آن‌زمان هم چنین تظاهراتی در تهران و جلوی دانشگاه انجام می‌شد. دانشجویان شعار می‌دادند، پلیس هم می‌آمد و متفرق می‌کرد. چنین برخوردهایی نبود. من اعلام کردم که روز ۱۳آبان می‌آیم. ولی هرجا هم مصاحبه کردم، گفتم که مواظب باشید که طوری رفتار کنید که به کل نظام برنخورد و از روز قبل هم پیغام‌هایی آمد که در مراسم شرکت نکنید. بنا است با شما برخورد شود و صبح روز حرکت هم نامه‌ای ارسال شد از یک سازمان امنیتی، مبنی بر این‌که گروه تروریستی ریگی قصد انجام عملیات انتحاری را دارند بدین جهت به محافظین گفتم هرکس مایل نیست و احساس خطر می‌کند، مرا همراهی نکند. ولی من به‌خاطر عهدی که با مردم مبنی‌بر شرکت در مراسم کرده‌ام، باید حضورپیداکنم.»

آقای کروبی سپس درباره ماجرای حمله به وی و محافظش گفت: «وقتی دیگر رفتن با ماشین امکان‌پذیر نبود، پیاده شدیم و درکنار مردم قرار گرفتیم. در همان‌جا شروع‌کردند به زدن مردم. به‌سمت میدان ۷تیر در حرکت بودیم که ناگهان من دیدم که سر محافظم شکاف برداشته و از آن خون جاری شده‌است. اول فکر کردم که با باتوم به سرش کوبیده‌اند. اما بعد فهمیدم که در اثر شلیک مستقیم گاز اشک‌آور به سمت ما و برخورد آن به‌سر محافظم، این وضعیت پیش آمده‌است. در همین حین دیدم چیزعجیبی در جلوی پایم است. دیدم دارم خفه می‌شوم. انگار تمام صورت، ریش و ابروهایم گرگرفته است. من در جریان انقلاب حداقل ۲۰ بار گاز اشک‌آور خورده‌ام. اما این، گاز اشک‌آور نبود.»


آقای کروبی ضمن غیرمتعارف بودن تعدادی از شعارهایی که مردم می‌دادند، گفت: «یکی از استادان روز بعد این‌جا آمد و گفت از شعارهایی که مردم می‌دادند من بی‌اختیار اشکم درآمد. ببینید این کسانی که مردم را کتک می‌زنند، کار را به کجا رسانده‌اند که مردم را تحریک به شعارهای افراطی می‌کنند. من هم واقعا نمی‌دانم که این چه خدمتی است که این‌ها دارند به رهبری می‌کنند. خب اگر این تظاهرات مسالمت‌آمیز برگزار می‌شد، عده‌ای می‌آمدند و می‌گفتند مرگ بر آمریکا، عده دیگری هم بودند که فریاد الله اکبر می‌دادند و همه‌چیز هم تمام می‌شد.»

وی در ادامه افزود: «من گاهی شک می‌کنم که این‌ها خودشان افرادی را بین جمعیت می‌فرستند تا از این احساس هیجان سو استفاده کنند و مردم را تحریک به رفتارهای خشونت‌آمیز بکنند تا بهانه‌ای برای حمله به مردم پیدا کنند. مردم باید از رفتارهای خشونت‌آمیز بپرهیزند.»

آقای کروبی سپس به حملات کیهان و سایر روزنامه‌های زنجیره‌ای علیه ایشان و آقای موسوی پرداخت و گفت: «من ۵۰سال است که در جریان این انقلاب هستم. روزی که حضرت امام فوت کردند، ۵تا حکم از ایشان داشتنم. شما هم که نخست‌وزیر امام بودید. این روزنامه‌های زنجیره‌ای تهمت و انگ‌ می‌زنند که من و شما از اسلام و انقلاب خارج شده‌ایم. اما با نوشته‌های آن‌ها که ما از اسلام و انقلاب خارج نمی‌شویم. منتها من نمی‌دانم این چه برخوردی است که آن‌ها خودشان را میزان‌الاعمال و امیرالمومنین می‌دانند؟ اگر زمانی که ما روزنامه‌داشتیم، می‌نوشتیم که مثلا آقای عسگراولادی یا مرتضی نبوی ضدانقلاب هستند، حالا این آقایان ضد انقلاب می‌شدند؟»

آقای کروبی درباره نحوه برخورد‌های خشن با زنان هم افزود: «یادم می‌آید در زمان پهلوی وقتی می‌رفتیم یک اداره‌ای یا جایی در صف بودیم، وقتی خانمی وارد می‌شد، متصدی آن‌جا می‌گفت اجازه بدهید اول کار خانم را راه‌بیاندازم. یا توی اتوبوس‌ها که مختلط بود، مردها بلند می‌شدند که خانم‌ها بنشینند. اما حالا درجمهوری اسلامی با زنان به قدری با خشونت رفتار می‌شود که اخبار متواتری از زدن بانوان با باتوم به اطلاع می‌رسد. من واقعا نمی‌فهمم که دستور چنین رفتارهایی علیه مردم، از کجا صادر می‌شود.»

مهندس موسوی نیز در این دیدار، در توصیف حضور مردم در روز ۱۳ آبان گفت: «وقتی صبح آن روز از خانه به سمت فرهنگستان هنر می‌آمدم، دیدم که جلوی دانشگاه تهران، آن‌قدر نیرو چیده‌اند که انگار لشگرکشی شده‌است. با‌خودم گفتم اگر امروز حتی یک‌نفر هم بیرون نیاید، باز هم این نشان‌دهنده قدرت جریان سبز است.»

مهندس موسوی درباره برخورد لباس‌شخصی‌ها با وی گفت: «حدود ساعت ۹ صبح، تعدادی جلوی فرهنگستان جمع شدند و شروع‌کردند به شعاردادن. سپس تعداد زیادی موتورسوار لباس شخصی، جلوی هر دو درب فرهنگستان در خیابان ولی‌عصر و خیابان صبا را سد کردند که مانع خروج من شوند و با بستن درب پارکینگ، کاری کردند که من سعادت نداشته‌باشم که به جمع مردم بپیوندم و در این اجرمعنوی شریک بشوم.»

مهندس موسوی در ادامه افزود: « این افراد می‌خواستند با ممانعت از حضور من در میان مردم، قدرت‌نمایی بکنند، ولی در نهایت این مردم بودند که قدرت‌شان را نشان دادند. این‌ها باید حق مردم را بشناسند. شرکت در این تظاهرات چه ایرادی داشت؟ مردم می‌آمدند و آرام شعارهای‌شان را هم می‌دادند. پخش فیلم‌های این رفتارهای خشونت‌آمیز و حمله به مردم و باتوم‌زدن به سروپای خانم‌ها عاقبت خوشی نخواهد داشت.»

مهندس موسوی اضافه‌کرد: «این جنبش عظیم از ارزش‌های بنیادی دفاع می‌کند. می‌گوید دورغ نگویید و می‌گوید دروغ محکوم است، تقلب محکوم است. کسانی‌که مردم را می‌زنند، فکر نکنند می‌توانند با ترساندن، مردم را خانه‌نشین کنند. اسلام به مردم یاد داده‌است که در راه‌حق از چیزی نترسند. تصور این‌که سرکوب حلال مشکل است، اشتباه است. سرکوب، شورش را از بین می‌برد ولی آن‌چه ما در کشور شاهد آن هستیم، شورش نیست. بلکه درخواست حقوق قانونی است.»

آقای موسوی افزود: «شعارهای ساختارشکنانه، اغلب متاثر از خشونت نیروهای امنیتی است که با ناجوانمردی به پیر و جوان و زن و مرد، حمله می‌کنند. مخصوصا حمله به زنان، اوج شکستن سنت‌های مرسوم جامعه ماست.»

موسوی گفت: «راه‌سبز، سرکوب را محکوم می‌کند و خود هم گرفتار خشونت نخواهد شد. همه مردم متوجه هستند که سلاح ما، شعارهای مسالمت‌آمیز و عقلانی ماست. اگرچه دراین راه دچار خسارت هم بشویم. ما اجرای بدون تنازل قانون اساسی را می‌خواهیم. ما آزادی زندانیان سیاسی را می‌خواهیم. ما تضمین انتخابات‌های سالم را می‌خواهیم. ما تامین آزادی‌های مطبوعات و رسانه‌ها و آزادی عقیده و بیان را می‌خواهیم. اسلام دین منطق است. دین شکستن قلم‌ها و بستن فله‌ای روزنامه‌ها نیست. مردم ما تجربه تاریخی نصب گل به سر تفنگ‌ها را دارند. امروز هم گرچه مورد حمله قرار می‌گیرند، می‌دانند که قدرت عقل و مسالمت، بر قدرت سلاح‌های گوناگون غلبه خواهد کرد.»

مهندس موسوی اضافه کرد: «علی‌رقم این صف‌آرایی نظامی-امنیتی غیرعادی، وسعت حضور مردم و پراکندگی آن در بیشتر نقاط تهران و بعضی از شهرهای کشور، نشان می‌دهد که حضور مردم جنبه احساساتی ندارد، بلکه ناشی از دلسوزی و عقلانیت برای آینده کشور است.»

giovedì 12 novembre 2009

شورای ملّی مذهبی : این جنبش قابل حذف و سرکوب نیست

بیانیه شماره 8 میر حسین شناسنامه جنبش است
شورای ملی مذهبی ایران که رهبری آن با مهندس عزت الله سحابی است، با صدور اطلاعیه ای، ضمن

جمع بندی دو تظاهرات جنبش سبز در روزهای قدس و 13 آبان ضمن تاکید بر وسعت گیری این جنبش اعلام داشت که هیچ نیروئی دیگر نمی تواند این جنبش را نادیده بگیرد.

در این اطلاعیه آمده است:



حضور فعالان جنبش سبز در روز قدس و 13 آبان ، یک بار دیگر نشان داد که این جنبش قابل حذف و سرکوب نیست و مردم ايران دوران جديدی را در سير تاریخی تلاش برای کسب آزادی و برخورداری از حاکمیت ملی رقم زده اند. آثار و پيامد های جنبش سبز کنونی آنچنان گسترده و وسيع است که هيچ نيروی سياسی در داخل و خارج کشور نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد. برآمدن این جنبش بسياری از صف بندی‌هاي نيروهای سياسی را دگرگون ، و دستاورد های قابل توجهی را در برابر همه نيروها قرار داده است.
1-
جنبش سبز ايران عليرغم موانع پر شمار و شرايط پليسی– امنيتی موجود ، واجد ارزش ها و هویتی است که بقای آن را تضمين می کند. باور به عدم خشونت، اصرار بر مدارا، تاکيد بر دمکراسی و آزادی، پيوند با مدنيت و اخلاق مداری، ابعاد مهمی از هويت جنبش سبز مردم ايران را تشکيل می دهند که وجوه تمايز برجسته و روشنی با هويت برخی نيروهای حاضر در ساختار قدرت با نظام ارزشی مبتنی بر خشونت ، استبداد و خودکامگی دارد .
2-
اين جنبش مثل بسياری از جنبش های نوين دوران ما، واجد تکثر و تنوع تحسين بر انگيزی است. آموزه های جنبش که اغلب در خلال بيانيه های مهندس مير حسين موسوی و مواضع و ديدگاه های آقایان مهدی کروبی و سید محمد خاتمی منعکس شده، همگی با تاکيد و تصريح بر پذيرش تکثر درونی جنبش سبز، همه نيروهای علاقمند به ايرانی آباد، آزاد و توسعه يافته را دعوت به همراهی می کند .

بنابراين جنبش سبز، نهضتی دمکراتيک و مرکب از همه نيروهاي مدافع آزادی، عدالت و منافع ملی با مشی اصلاح طلبانه است. از این رو جريان ملی مذهبی نيز با موج سبزی که در سراسر ايران در حال گسترش است، همراهی و حمایت کرده و به ايفای نقش و وظايف خود در این راستا می پردازد .
3-
اگر چه جنبش سبز مردم ايران در آغاز راه قرار داشته و عمر آن از چند ماه فراتر نمی رود، اما تبار اين حرکت را بايد درتلاش های تاريخی یک صد ساله مردم ايران، برای دستیابی به دمکراسی و حق حاکمیت ملی جستجو کرد. جنبش اصلاحی نیز که به پيروزی آقای محمد خاتمی در انتخابات رياست جمهوری سال 1376 منجر شد، اگرچه اجازه نيافت تا به مطالبات عمومی جنبش پاسخ دهد، اما آثاری ماندگار بر ذهن و روح ايرانيان برای ورود به عرصه های جديد دستیابی به آزادی و دمکراسی بر جای گذاشت.
4-
جنبش سبز مردم ايران مثل بسياری از جنبش های نوين در عصر ما قدرت و ظرفيت آن را دارد تا با پيوند و ارتباط شبکه های گسترده ای از افراد علاقمند، انجمن ها و احزاب تحول خواه و جنبش های با مطالبات خاص، به تقويت جامعه مدنی و افزايش قدرت در عرصه عمومی، راه را برای حل بسياری از گره های تاريخی ایران هموار کند و چشم اندازی از رسيدن جامعه به تعادل پایدار در ساختار سياسی و عرصه عمومی را پيش روی ما بگشايد.
5-
جنبش سبز آزمونی شد تا نشان دهد چگونه استقلال نهاد دين می تواند بر ارج و قرب و اعتبار مراجع و روحانيون مستقل، نزد مردم بيفزايد. نقش بی بديل حضرات آيت الله العظمی حسينعلی منتظری و آيت الله یوسف صانعی و ... در حمايت از خواست ها و مطالبات جنبش سبز بی شک سرمايه عظيمی خواهد بود که مردم ایران را در مسير مبارزه برای نيل به جامعه ای آزاد و دمکراتيک ، ياری و پشتيبانی خواهد کرد.
6-
ما عليرغم موفقيت های قابل توجه جنبش سبز طی ماههای اخير نمی توانيم نگرانی خود را نسبت به مخاطراتی که پيش روی جنبش قرار دارد پنهان کنيم . يکی از مهمترين تهديد های جنبش نه از جانب اقتدار گرايان که بيشتر از سوی برخی از دوستان جنبش است که بر نگرانی ها و دغدغه ها می افزايد . با توجه به اعمال خشونت از سوی اقتدارگرایان، جنبش سبز ايران بالقوه استعداد آن را دارد تا در دام چپ روی افتد و دامنه مطالبات و انتظارات را بیرون از ظرفیت های واقعی افزايش دهد يا بخواهد ره صد ساله را يک شبه طی کند . در چنین وضعی، نه تنها امکان دريافت پاسخ مناسب را نداشته، بلکه امکان بسيج، وحدت و نیرو گرفتن اقتدارگرایان را فراهم می کند. از اين رو مايليم نگرانی خود را نسبت به اظهارات برخی فعالان سياسی و اجتماعی در داخل و خصوصاً خارج کشور که از مطالبات مشترک این جنبش که در بیانیه شماره هشت آقای موسوی آمده استفراتر می روند اعلام داشته و آنها را به اتخاذ مواضع مسئولانه تر دعوت کنيم . از سویی، کمبود یک رسانه نزدیک به رهبران جنبش را احساس کرده و هم چنین بر نیاز و ضرورت رهبری نسبی شبکه های فعال غیر متمرکز از سوی رهبران جنبش تاکید می نماییم .
7-
طی سال های اخير فعالان جنبش های دانشجويي، کارگری، حقوق بشر، معلمان، زنان، اقوام و ... نقش موثر و فعالی در جامعه ايران داشته اند . بی شک جنبش سبز نيز از دستاوردها و سرمايه های اين جنبش ها بهره مند شده است . جنبش سبز اینک "عام ترین" مطالبات مشترک همه جنبش های "خاص" را نمایندگی می کند. اما این به معنای انحلال هیچ کدام از جنبش های خاص نیست. تداوم این جنبش ها مکمل جنبش سبز بوده و در وضعیت کنونی که شاهد نوعی توازن متقابل بین نیروی حذف ناپذیر جنبش سبز و قدرت سرکوبگر متکی به در آمد نفت هستیم، می تواند هم مطالبات خاص اقشاری از جامعه را پی گیری کرده و هم یاری رسان و مکمل جنبش سبز باشد .
8-
ما هم چنین معتقدیم گسترش جغرافیایی و طبقاتی جنبش سبز می تواند بتدریج توازن قوا را به نفع این جنبش و اهداف حق طلبانه، دمکراتیک و عدالت طلبانه آن که بیانگر تداوم جنبش های یکصد ساله اخیر ایران است تغییر دهد .
9-
ما از موضع دفاع از منافع ملی به جریانات افراطی خشونت گرای حاکمیت هشدار می دهیم که از سیاست سرکوب و پیگیری بیهوده خط مشی خیالی حذف جنبش سبز دست بردارند و این جنبش را به عنوان پژواک صدا و ندای بخش مهمی از مردم و نخبگان جامعه ایرانی به رسمیت بشناسند و بجای سرکوب و متهم کردن آن به اتهامات واهی ، وارد گفتگو و پاسخ دهی به مطالبات حق طلبانه و مسالمت آمیز آن شوند . این امر به نفع همگان و پاسدار منافع ملی ایرانیان خواهد بود .

شورای فعالان ملی مذهبی 18-8-88

محمد علی عموئی: موجی در ایران برخاسته فرو نشستنی نیست

بر گرفته از پیک نت
هر اقدامی علیه این جنبش نه تنها موجب فرونشستن موجی که برخاسته نخواهد شد، بلکه از آن جایی که این حرکت خودجوش، ریشه در فهم و اندیشه و انگیزه توده‌های مردم دارد موجب حادتر شدن اعتراضات خواهد شد. چه بهتر که چنین اقداماتی انجام نشود، چرا که رادیکالیزه کردن شعارهای مردم می‌تواند عوارض و عواقب نامساعدی ایجاد کند. گستره‌ جنبش وسیع‌تر و در برگیرنده لایه‌های وسیع‌تری از مردم جامعه شده است. معترضان آگاهی وسیع تری یافته اند و خود را با واکنش‌های حاکمیت تطبیق می دهند و همچنان به فعالیت اعتراضی خود ادامه می دهند .برای اینکه تحول کیفی ایجاد شود همه این پیش‌زمینه‌ها ضروری است. پس از آن رفته رفته دیگر لایه‌های پایین دست و فرودست جامعه هم به صور مختلفی اعتراض خود را نمایان می‌کنند. مثل کارگرانی که ماه‌هاست دستمزد دریافت نکرده‌اند. و در طول ماه‌های گذشته همزمان با اوج گرفتن جنبش سبز شاهد اعتراض کارگرانی بوده‌ایم که یک حرکت صنفی مقتدری را تعقیب می‌کنند. چه بسا که به این جریانات هم بپیوندند.







محمدعلی عموئی قدیمی ترین و پرسابقه ترین زندانی سیاسی ایران که در تهران زندگی می کند، روز گذشته در مصاحبه کوتاهی با رادیو فردا، نقطه نظرات خود را درباره جنبش سبز و آینده آن تشریح کرد. عموئی پس از کودتای 28 مرداد باتهام عضویت در سازمان نظامی حزب توده ایران دستگیر و 24 سال – تا آستانه پیروزی انقلاب 57- در زندان شاه ماند. پس از انقلاب نیز به جرم عضویت در دفتر سیاسی حزب توده ایران دستگیر و 13 سال نیز در این نظام زندانی شد. او پیش و پس از انقلاب با بسیاری از زندانیان سیاسی هم بند و هم سلول بود. عموئی در این مصاحبه به ادعاهای اخیر سردار "یدالله جوانی" رئیس بخش یا دفتر سیاسی سپاه پاسداران پاسخ داد. نکات برجسته سخنان سردار جوانی را نیز در این شماره پیک نت بصورت مستقل می خوانید.

عموئی در باره ادعاهای سردار جوانی در باره جنبش سبز مردم ایران گفت:



« فرمایشات سردار جوانی چیز تازه‌ای نیست. واقعیت این است که منتسب کردن جنبش سبز مردم ایران به بیگانگان، کمال بی‌انصافی است. اینکه اعتقاد ایشان چنین چیزی است، متعلق به خودشان است و هر کسی می‌تواند هر نظری داشته باشد، اما وقتی اظهار نظر کسی جنبه خبری دارد بایستی این اظهار نظر مستند باشد.

ایشان جنبش سبز را به بیگانگان نسبت می‌ دهد. باید پرسید مدرکش کجاست؟ مشابه این حرف را دیگران هم زده‌اند. اما هرگز نتوانستند چنین چیزی را به اثبات برسانند. می‌توانند مخالف باشند و مخالفت خود را هم ابراز کنند اما اینکه نسبت‌های نادرست به این جریان بدهند یا از سر جهل و نادانی و یا از سر عمد و غرض است. ضمن آن که این نظرات دیگر هیچ تاثیر ندارد.

یک وجه این موضع گیری ها و چنین نسبت‌دادن‌هایی مخالفت به مخالفان است. اما وجه دیگرش ایجاد پرونده اتهامی‌است .یعنی می‌شود آنقدر در مورد کسانی گفت و گفت و تکرار کرد تا سرانجام به دادگاه کشیده شوند. آنهم به اتهامی‌ پوچ که هیچ مدرک و دلیلی هم برای آن ارائه نشده باشد. این امکان‌پذیر است.

ما این روزها شاهد برگزاری دادگاه‌هایی هستیم که پس از انتخابات و موج اعتراضات برخاسته از سوی مردم، پاره‌ای از فعالان سیاسی متعلق به جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی‌ و اعضا متعلق به نهضت آزادی و نمایندگان مطبوعات و رسانه‌ها و خبرنگاران را، بدون اینکه اتهام معینی داشته باشند یا اصلا جرمی‌ مرتکب شده باشند، صرفا به این دلیل که نظری مخالف نظر حکومت دارند، محاکمه می کنند.

من تصور نمی‌کنم داشتن نظری غیر از نظر حکومت اساسا جرم باشد. این گونه اظهار نظرهای مغرضانه اگر علتش جهل نباشد می‌تواند زمینه‌سازی برای ایراد اتهام باشد که بتوانند با این اتهامات، پاره‌ای از فعالان سیاسی را به محاکمه بکشانند.

هر اقدامی‌از این قبیل نه تنها موجب فرونشستن موجی که برخاسته نخواهد شد، بلکه از آن جایی که این حرکت ِ خودجوش ریشه در فهم و اندیشه و انگیزه توده‌های مردم دارد به عکس، تصور من بر این است که اقداماتی از این قبیل موجب حادتر شدن این اعتراضات خواهد شد. و چه بهتر که چنین اقداماتی انجام نشود چرا که رادیکالیزه کردن شعارهای مردم می‌تواند عوارض و عواقب نامساعدی ایجاد کند.

- اگر بخواهیم این پنج ماه را ارزیابی کنیم، می‌توانیم بگوییم که این جنبش تحول کیفی یا کمی‌ داشته است؟

من فکر می‌کنم که حتی اگر نخواهیم اسم تحول به آن بدهیم، باید بگوییم گستره‌اش وسیع‌تر و در برگیرنده لایه‌های وسیع‌تری از مردم جامعه شده است. همچنین آگاهی بیشتری را نصیب معترضان کرده است که بتوانند خودشان را متناسب با واکنش‌های حاکمیت تطبیق دهند و همچنان به فعالیت اعتراضی خود ادامه دهند .برای اینکه تحول کیفی ایجاد شود همه این پیش‌زمینه‌ها ضروری است. پس از آن رفته رفته دیگر لایه‌های پایین دست و فرودست جامعه هم به صور مختلفی اعتراض خود را نمایان می‌کنند. مثل کارگرانی که ماه‌هاست دستمزد دریافت نکرده‌اند. و در طول ماه‌های گذشته همزمان با اوج گرفتن جنبش سبز شاهد اعتراض کارگرانی بوده‌ایم که یک حرکت صنفی مقتدری را تعقیب می‌کنند. چه بسا که به این جریانات هم بپیوندند. در آن صورت است که به گمان من تحول کیفی هم ایجاد خواهد شد.

متن این مصاحبه را بصورت شنیداری نیز می توانید از اینجا بشنوید.

martedì 10 novembre 2009

تبلیغ به مبارزه مسلحانه و بمب گزاری و تخریب از اهداف حکومت است

از وبلاگ سهرابستان
ارگانهای امنیتی رژیم اشتیاق عجیبی دارند تا حس انتقام جوئی و پناه بردن به جنگ مسلحانه را به جوانان جنبش سبز القاء کنند. حتی در مواردی پا را از این نیز فراتر گذاشته و خطر بروز جنگ داخلی را تبلیغ می کنند. واقعیت این است که دسترسی به اسلحه در شرایط امروز کار چندان دشواری نبوده و از طرفی هر کسی که دسترسی به اینترنت داشته باشد انبوهی از فرمولهای ساخت کوکتل مولوتف و مواد منفجره را براحتی در دسترس دارد. خشونت وحشیانه و سرکوب شدید مردم نیز انگیزه روی آوردن به جنگ چریکی را تقویت می کند، اما باید همه ما با تمام قوا در مقابل این وسوسه بایستیم و این توطئه حکومت را خنثی کنیم.
بعد از 13 آبان دیگر برای هیچ کس شکی باقی نمانده است که حوادث کشورمان نه یک شورش خیابانی و یا اعتراضات صنفی، بلکه یک انقلاب تمام عیار است، انقلابی که بسرعت در حال ریشه دوانیدن و گسترش است و از مرحله مهارشدنی عبور کرده است. ویژگی اصلی انقلاب نیز همگانی بودن و مشارکت توده ای مردم در آن است. موتور هر انقلابی هم جوانان هستند که با صداقت و پاکی، بی ادعا و پرتلاش، با شجاعت و ابتکارات متکی به انرژی جوانی اشان، مردم را بحرکت در می آورند.
مبارزه مسلحانه سبب می شود تا جوانان، یعنی موتور انقلاب، بجای تلاش برای بسیج توده ها و انتشار پیام انقلاب، بجای آنکه سرزنده و شاداب در متن جامعه حضور و فعالیت داشته باشند به گوشه خانه های تیمی خزیده و بجای شعارنویسی و پخش اعلامیه و روشنگری، تمام وقتشان را به پاک کردن اسلحه و طراحی عملیات مسلحانه بگذرانند.
انقلابی که اکنون در ایران در جریان است ریشه ای کهن دارد و در ادامه مبارزات نسلهای گذشته برای رسیدن به آزادی و دموکراسی است. سی سال پیش با پیروزی انقلاب، مردم به هیجان آمدند که بالاخره به خواست دیرین خود رسیده اند و آزادی و دموکراسی را در آغوش خواهند کشید، اما جمهوری اسلامی بتدریج خود بزرگترین دشمن آزادی و دموکراسی شد. اصل ولایت فقیه و زدن رنگ الهی بر حکومت و احساس بی نیازی از رای مردم و قائل شدن تقدس برای رهبر، ضدیت کامل با دموکراسی است. حکومت با جا زدن خود بعنوان نماینده خدا بر روی زمین و تبلیغ اینکه برحق ترین آئین و مقدس ترین نطام است، و با قائل شدن این رسالت برای خودش که وظیفه دارد تا از طریق دخالت در همه امور شخصی مردم و تحمیل توهمات خودشان بعنوان دستوراتی آسمانی، مردم را با پس گردنی وادار به اطاعت از خدای جمهوری اسلامی نماید، آزادی را بطور کامل در این کشور دفن کرد.
شاید مردم در مقطعی به این امید نشستند که گذشت زمان بر تجربه حکومت و سران آن افزوده و بر سر عقل بیایند و ضرورت آزادی و دموکراسی را که بمثابه آب و هوا، از بدیهی ترین و ضروری ترین نیازهای بشر است را دریابند و با بالغ شدن جمهوری اسلامی، رویکرد حکومت بسمت تامین آزادی و برقراری دموکراسی برود. ولی رشد نظام جمهوری اسلامی در جهت عکس بود و روزبروز عطش طالبانیسم و فاشیسم در میان مقامات حکومت بیشتر شد.
جمهوری ولایت مطلقه در رشد خود به بلوغ رسید و تبدیل به حکوت سلطانی شد و خلیفه شدن بدل به بزرگترین آرمان ولایت فقیه گردید. سکوت و بردباری مردم سبب گردید تا دگردیسی حکومت از جمهوری اسلامی به خلافت اسلامی سرعت بیشتری یابد. حتی مشارکت مدنی مردم در انتخابات و رای بیست میلیونی آری به خاتمی و اصلاحات و نه به ولایت خودکامه، نه تنها سبب عبرت گرفتن حاکمیت نشد بلکه آنرا در رویکرد به طالبانیسم رادیکال تر نمود.
انقلاب اخیر مردم ایران یک ضرورت تاریخی است که اکنون دیگر تبدیل به یک امر واجب شده و هیچ قدرتی قادر به متوقف کردن آن و منصرف کردن مردم از رسیدن به آزادی و دموکراسی نخواهد بود.
پس از اعتراضات همه گیر هفته آخر خرداد، تظاهرات عمدتاً در تهران ادامه یافت و با زحمات و تلاشهای فعالین جنبش سبز، در روز قدس بار دیگر شهرهای دیگر نیز به صحنه آمدند و در 13 آبان شاهد بودیم که حرکت مردم به سطح کشوری کشیده شد. این پیروزی بسیار ارزشمند و بزرگی است. اکنون نیز همه فعالیتها بر حول محور 16 آذر و نهم دیماه و دهه محرم است. هدف اصلی نیز فراگیر نمودن جنبش سبز و اقدام در سطح ملی است. در هر کدام از این مناسبتها و رویاروئی های حکومت با مردم، اختلافات داخلی حکومت نیز تشدید شده و نیروهایشان بیشتر ریزش می کنند و دوام و استقامتشان کمتر می شود.
تبلیغ به مبارزه مسلحانه و بمب گزاری و تخریب از اهداف حکومت است و جنبش سبز روش مبارزه مسالمت آمیز و صلح جویانه و مردمی خود را تغییر نخواهد داد. از یاد نبریم که هنوز هم خودکار بیک قویترین و مؤثرترین اسلحه چریکی در مبارزه با استبداد و دیکتاتوری است.

شناسایی یکی دیگر از مزدوران کودتاگر،فرزند سردار حق طلب



venerdì 6 novembre 2009

با وجود تحریکات کودتاگران به مبارزه مسالمت آمیز ادامه میدهیم

کودتاگران سعی می کنند مبارزات مردم را به خشونت بکشانند و با اینکار بکار گرفتن خشونت برای سرکوب جنبش سبزرا توجیح کنند . هوشیار باشیم و به دام آنها نیفتیم شکستن سنگ آرامگاه ندا هم در همین راستا انجام شده تا جنبش سبز را عصبانی کنند تا عکس العملی نشان دهد و یا حتی حرکاتی را در اینراه مهندسی !! کنند مانند حمله به سفارتهای خارجی در 13 آبان که خوشبختانه با افشای بموقع سازمان مجاهدین بر ملاشد . با آرامش و جدّیت به مبارزات مسالمت آمیز خود ادامه میدهیم ... وقت تنگ است و برنامه بعدی شانزدهم آذر ماه در راه

martedì 3 novembre 2009

بعضی ها ! فکر می کنند که مردم ایران بازیچه دستشان هستند


یکبار دیگر در 13 آبان به کودتاگران بفهمانیم که در اشتباهند و مسالمت آمیز از قدرت کناره گیری کنند

الله اکبر سه شنبه شب

مسیر حرکت موج سبزبه سوی سفارت سابق امریکا

مسیرهای زیر در اطلاعیه ای که برخی سایت های خبری داخل کشور منتشر کرده اند برای راهپیمائی روی 13 آبان تعیین شده است. در این اطلاعیه ها قید شده است که حرکت 13 آبان به سوی هیچ سفارتخانه و یا محل دیگری جز محل سابق سفارت امریکا در خیابان طالقانی نیست. ضمنا از راهپیمایان خواسته شده، تا رسیدن به مقابل سفارت امریکا هیچ علامت و نشانه سبزی را ظاهر نسازند .

ساعت حرکت 10 صبح
از میدان انقلاب، مقابل در دانشگاه تهران به سمت سفارت آمریکا

ساعت حرکت 11 صبح
از میدان 7تیر به سمت سفارت آمریکا

مقابل دانشگاه پلی تکنیک و در مسیر خیابان سمیه در همین دو زمان، یعنی 10 و 11 صبح. مهدی کروبی نیز قرار است از این مسیر به طرف سفارت امریکا حرکت کند.

ساعت حرکت و مسیر حرکت به نوعی انتخاب شده است که همه گروه ها در یک ساعت به محل خواهند رسید.

کسانی که نتوانند بموقع خود را به 3 مرکز یاد شده برسانند، می توانند خود را جداگانه به مقابل سفارت امریکا برسانند.